چــــــــــایت را تلــــــــخ ننـــــــــوش،
کافی ســـــــــــــــت صــــــــــــدایم کنی…
تا تمام قــــــــــندهای دلــــــــــم را برایت آب کـــــــــــــــنم…
چــــــــــایت را تلــــــــخ ننـــــــــوش،
کافی ســـــــــــــــت صــــــــــــدایم کنی…
تا تمام قــــــــــندهای دلــــــــــم را برایت آب کـــــــــــــــنم…
قلبم را گـــــــره زده ام به بند کفشـــــم…
تا هـــــــــوس ماندن نکند…
زیر پای خودم لــــــــه شود بهتر اســـــــــت …
هیچوقت ادعای خاصـــــــــــــ بودن نـــــــــــــــــــکردم ،
اما خاصــــــــــــــ بودن عشـــــــــــــــق تو… منو هم خاصــــــــــ کرد..
از روزی که نامتــــ
ملکه ی ذهنمـــــــــــــ شد،
احساســــــــ می کنمــ جمجمه امـــ
با شـــــــکوه ترینـــ امپراتوری دنیــــــــاستـــ…
هر شب …
به خودم قول می دهم که
فراموشـت کنم !
وقتی عکست را می بینم
تو را که نه …
قولم را فراموش می کنم… !
زכּـכگے باهات خوب باشـﮧ
چوטּ تو باهاش خوبے
مثل اینـﮧ ڪـﮧ توقع כاشتـﮧ باشی
یـﮧ گرگ تورو כּـخوره
چوטּ تواҐ اونو כּـمیخوری
هیچکس ما را برای خودمان نمیخواهد،
سادگی میکند کسی که تنهاییش را ارزان میفروشد،
من تازه فهمیدم هیچ چیز به اندازه ی دوست داشتن خودم خوشحال نمیکند.
از یــــکــ نـگـــاه شــــــــروع میشــــــــــود....
امـــا پـــایـــانــش :
او روی میگـــــــردانــــــد و بــا تمـــومِ خـــاطــراتــش وداع میکنــــد
و تــــو :
چشـــــم بــه رفتــــنش میــــدوزی و
اشــــــک میــــــریـزی.......!!!!
فشار آرام دستانت را دوست دارم
وقتی که مردانگیت را به رخ انگشتانم می کشی
چـــــقد سخـــــــتـه
دلتنـــــگ کسی بشی...
که بهش قول دادی دیگه مزاحمش نشی...
مسافر من ......!
اینقدر سخت نگیر.............
یک شب به خواب دخترکی بیا
که تمام دلخوشی هایش مجازی است...
قول میدهم به احترام حضور زیبایت
تا ابد از خواب بیدار نشوم...............
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم ؟
پسر: آره عزیز دلم . . .
دختر: منتظرم میمونی ؟
پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگردونه تا دختر اشکی که
از گونش بر زمین میچکد را نبیند و گفت ، منتظرت میمونم عشقم . .
دختر: خیلی دوستت دارم . .
... پسر: عاشقتم عزیزم . .
.
.
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت
به هوش می آمد ، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را
زمزمه کرد و جویای او شد ..
پرستار : آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی . .
دختر: ولی اون کجاست ؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی
گذاشت و رفت؟
پرستار : در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد
رو به او گفت ؛ میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
دختر: بی درند که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد .. آخه
چرا ؟؟؟؟؟!!
چرا به من کسی چیزی نگفته بود .. بی امان گریه میکرد . .
پرستار: شوخی کردم بابا!! رفته دستشویی الان میاد :
شنیدم وقتی یه دختر واسه پسری اشک بریزه یعنی واقعا دوسش داره
اما وقتی یه پسر واسه یه دختر اشک بریزه یعنی دیگه نمی تونه کسیو مث اون دوس داشته باشه...
بفهــــــــــــم لعنتــــــــــی!
دارد نــــــــــــاز تـــــــــو را می کشد ....
دختـــــــری که از "غـــــــــــــــرور "....
حالم را پرسیدند ،
گفتم رو به راهم !
نمی دانند رو به راهی هستم که تو رفته ای.......
نگاه به من نکن اینمـــ یه روزی من کسی بودمــــ
عشق تو باعثش شده حالا که اینجوری شدمــــ
آرومه قلبـــ من قراره ارومــ ارومـــ ازمـــ جدا شه
تا زیر گریه میزنمـــ من انگار که اونمــــ از خداشه
غزال سردر گمــــ من فداتــــ بشمــــ چرا پّری
یه جور باهامــــ حرف میزنی انگار که خیلی دلخوری
بگو بذار خالی بشی بزن دلتـــ خنکــــ بشه
بزن که جای دستــــ تو رو صورتــــ من حکــــ بشه
هــر کس ..
یـا شب میمیـــرد ،
یــــا روز ..
مـــن ؛
شبـانــه روز !
::
::
امروز کسی از من پرسید چند سال داری
گفتم روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم
کودکی چند ساله ام . . .
::
::
اگر گریــه نمیکنـــم فکــر نکن از سنگـــــم !
مــن مـــــرد هستم …
تنهـاییــ قـدم زدنم از گریـه کردنـ دردنـاکــــ تـــر استـــ
چه ساده نگاهت را از من دزدیدی و من چقدر ساده تر از غم دوری همین نگاه
چشمانم را برای همیشه بستم.
-چه ساده از بی من بودن گفنتی و نم چقدر ساده تر از غم بی تو بودن سوختم.
-چه ساده گفتی همه چیز بین ما قصه بود و من چقدر ساده تر از همیشه آخر قصه
ایکه تو شروع کردی،به پایان رسیدم.
چون تو رو یادم میاره
حس میکنم پیش منی
وقتی که بارون میباره
بارونو دوست دارم هنوز
بدون چتر و سرپناه
وقتی که حرفای دلم
جا میگیرند توی یه آه
شونه به شونه میرفتیم
من و تو تو جشن بارون
حالا تو نیستی و خیسه
چشمای من و خیابون
بارونو دوست داشتی یه روز
تو خلوت پیاده رو
پرسه پاییزی ما
مرداد داغ دست تو
بارونو دوست داشتی یه روز
عزیز هم پرسه ی من
بیا دوباره پا به پام
تو کوچه ها قدم بزن
شونه به شونه میرفتیم
من و تو تو جشن بارونحالا تو نیستی و خیسه
چشمای من و خیابون
گاهی آنقدر تنها میشوم
که چیزی
به چشمانم راه نمیابد جز اشک
به قلبم٬جز بی کسی
به دستانم جز خیسیو
به پاهایم جز سستی
کاش زبانم هم قادر به فریاد بود
کاش...
کاش...
کاش..
خیلی سخت است وقتی همه کنارت باشندو باز احساس تنهایی کنی
وقتی لبخند می زنی و توی دل گریانی
وقتی تو خبر داری و هیچ کس نمی داند
وقتی به زبان دیگران حرف می زنی ولی
کسی نمی فهمد
وقتی فریاد می زنی و کسی صدایت را نمی شنود
وقتی تمام درها به رویت بسته اس.
..
آن گاه دستهایت را به سوی آسمان بلند می کنی و
از اعماق قلب تنها و گریانت بانگ برمی آوری که
« ای خدای بزرگ دوستت دارم!»
و حس می کنی که دیگر تنها نخواهی ماند
زندگی تفسیر سه کلمه است :
خندیدن …. بخشیدن …. و فراموش کردن ….
پس…. بخند …. ببخش …. و فراموش کن.
تعداد صفحات : 2